Friday, June 1, 2007

چرخ دنده و زیر بنا

کیهان عباسیان

با اين که سال ها از مرگ خفاش شب مي گذرد، جناياتي از اين دست، هر روزه در کشور ايران اتفاق مي افتد که به هر دليل، اخبار حوادث روزنامه ها و مجلات، بخش کوچکي از اين شکوه پر عظمت را به تصوير مي کشند. صداوسيماي ملي نيز با داشتن شبکه خبر بيست و چهارساعته و پخش خبر از شبکه هاي مختلف، انگار که در ايران و جهان خبري جز تولد بزغاله دو سر و ساخته شدن فيلم سيصد نيست

سال 86 را با اتحاد ملي و انسجام اسلامي و قتل دو کودک 9 و 10 ساله ايراني و افغاني در مرودشت، توسط چهار نوجوان که کم سن ترين و مسن ترين انها به ترتيب 16 و 18 سال داشتند آغاز کرديم. آفرين، کف بزنيد…… بيجه اعدام شد. عبرت گرفتيد

نکته قابل توجه اين است که در اکثر اين جنايات، قربانيان (هم قاتل و هم مقتول) از طبقات محروم جامعه بودند. قاتلين، افرادي زخم خورده و ستم ديده بودند. کساني که از کودکي، عقده، انگلي جدا ناپذير از زندگيشان شده بود. عقده هاي جنسي و جسمي از وجودشان لبريز بود. (طبق امار68 درصد از مردم ايران، به افسردگي هايي مبتلا هستند که به بستري شدن نياز دارند.) مقتولين در چند جنايت اخير، همه از کودکان کار و ستم ديده بودند. انسان هاي دردمندي که از بدو تولد، محکوم به رنج کشيدن بودند. و دو راه بيشتر جلوي چشمشان نبود. يا بايد قرباني عقده مي شدند يا قرباني نا امني، فقر و رنج طبقاتي

پاکدشت، منطقه اي است عاري از حداقل ها براي زندگي. انسان هايي که درکوره هاي آجر پزي آن منطقه کار مي کنند، مجبور به زندگي!! در آن شرايط هستند. آنها براي تامين مخارج سنگين زندگي و با اميد به زندگي بهتر، بيشتر و بيشتر کار ميکنند و کار بيشتر مساوي است با تحليل بيشتر قواي جسمي و روحي. کارگران با توليد فرزندان بيشتر، سعي در تحقق اين توهم که، در اختيار داشتن نيروي کار بيشتر باعث حل شدن مشکلات اقتصادي مي شود، دارند

درخانواده هاي پر جمعيت، مشکلات، پتک خود را محکم تر بر سندان روح و جسم آنها مي کوبد، زيرا نتايج ازدياد فرزندان از دو حال خارج نيست

1- بد تر شدن اوضاع اقتصادي. زيرا فرزندان تا چندين سال، بيش از توليد خود مصرف مي کنند، و خانواده ها براي حل اين مشکل، کودکان را در سنين خيلي پايين، مجبور به کار در سخت ترين شرايط مي کنند

قانون بين المللي کار مبني بر ممنوعيت کار کودکان زير پانزده سال، عملا چيزي بيش از يک نوشته و مهر و امضا نيست. زيرا با وجود تمام مواردي که ذکر شد، خانواده ها و حتي خود کودکان کار، مجبور به پذيرفتن اين شرايط هستند. پس اگر هم به فرض محال، نهادي در سدد منع کار آنها برآيد، اولين کساني که با آنها به مقابله برمي خيزند، خود نيروهاي کار هستند که با هر روز کار کردن، بيشتر به نيستي نزديک ميشوند

2- ثابت ماندن اوضاع اقتصادي: اگر هم فرزندان پس از گذراندن تمام اين مشکلات از قبيل رنج کار و نا امني اجتماعي، زنده ماندند، باز هم مزدي که در ازاي کار خود ميگيرند دقيقا به مقداري است که بتوانند حداقل ها براي زندگي يک نفر يعني خود را تامين کنند و چيزي براي تامين نيازهاي انساني نظير تفريح و رفاه، باقي نمي ماند. پس کارگران به يک زندگي عاري از خصايص انساني که در آن، تمام چيزي که بدست مي آورند، براي زنده ماندن و توليد مثل مصرف مي شود، تن مي دهند. احساسات آنها واپس زده مي شود و در نهايت به صورت عقده بروز مي کند. بسياري، عقده را با تمام شرافتي که براي خود قائلند، تا گور مي برند و عده اي با کمر خم کردن در مقابل تمام مشکلات، مرتکب قتل، تجاوز و جنايات ديگر مي شوند. و تبديل به يکي از همان اجزايي ميشوندکه کودکي آنها و در نتيجه کل زندگيشان را به تباهي کشانده بود. در نهايت، هنگامي که چشم باز مي کنند، حلقه طنابي به دور گردن خود مي بينند و جمعيت تماشاچيان و مرگ

اعدام بيجه، نه تنها از شمار جنايات بعدي نکاهید، بلکه با پاک کردن صورت مسئله، جواب آن را نيز از ذهن جامعه پاک کرد. و در نبود علت و معلول، مسلما انگاشته مي شود که اتفاقي صورت نگرفته است. پس اگر جنايتي ديگر رخ داد، بايد در نظر داشته باشيم که مجرم دومين جنايت، کل مسئله را با ديد اولين جرم از آن دست نگاه کرده است. اين سيکل ادامه خواهد داشت. يعني در نهايت تنها چيزي که عايد جامعه مي شود، جرم ها و جزاهاي متوالي خواهد بود

طبق مطالبي که ذکر شد، به اين نتيجه ميرسيم که مازاد جمعيت طبقه کارگر بايد بميرند. يا توسط نا امني اجتماعي و يا نا امني شغلي

طبق آمار تکان دهنده ي سازمان بهداشت جهاني، سالانه يکصدو بيست ميليون حادثه شغلي در جهان اتفاق مي افتد که در نتيجه آن سه ميليون و پانصد هزار کارگر از بين مي روند

بنا بر گزارش سازمان تامين اجتماعي، شمار حوادث ناشي از نا امني کار در ايران رو به افزايش بوده و از شانزده هزار و سيصد و هشتاد و سه مورد در سال 82، به بيست و پنج هزار مورد در سال 85 رسيده است. البته اين آمار، تنها مربوط به بيمه شدگان تامين اجتماعي است. همان طور که مي دانيم، دست کارفرمايان با توجه به قوانين کار، مبني بر بيمه کردن يا نکردن کارگر باز است. پس بسياري از کارگران ايران مشمول بيمه تامين اجتماعي نمي شوند. زيرا با توجه به اينکه در اوضاع اقتصادي حال حاضر ايران، عرضه نيروي کار بيش از تقاضاي آن است، کار فرمايان دليلي براي حفظ کارگران ندارند و سود است که در اقتصاد سرمايه داري حرف اول را ميزند، نه نيازهاي انساني

البته همان طور که گفتيم، تمام اين حقايق زننده از زندگي انسان ها، به دنياي خوش آب و رنگ طبقه مرفه و در نتيجه آن به رو بناي جامعه راهي ندارد. کافيست با ديدي متفاوت نسبت به دنياي اطراف خودمان نگاه کنيم تا بتوانيم حقايق اجتماع را از زيربنا به نقد بکشيم

No comments: