فیلترشکن
http://www.surfagent.org/
http://urlroute.com/
http://www.surfease.com/
http://www.reclack.com/
متاسفانه با خبر شدیم که وبلاگمون در بعضی از شهرها فیلتر شده، به همین خاطر تغییر مکان دادیم. مطالب جدید رو میتونید در اینجا ببینید. به امید پیروزی
زندگي توهم است. يک توهم خفن که تنها سُدُم مي تواند ما را از اين توهم نجات دهد . يک توهم ساده، به سادگي سکس و شايد هم يک توهم سخت، به سنگيني سدم! هميشه بايد علامت ورود ممنوع را به يادت داشته باشي. در تمامي روابط بايد مراقب باشي که پايت را از گليمت درازتر نکني! همه جا يک گليم پهن کرده اند. حتي در آسمان هم گليم شان پهن است تا تو بيشتر از آن از آسمان سهمي نداشته باشي. حتي در سکس. حتي در مغز. و بعد از آن خودت براي خودت گليم پهن مي کني، ورود ممنوع مي زني.! بسه، بسه، خسته شدم! من عاشقِ سنت شکني ام. نمي خوام وقتي مي بينمت سلام کنم، يا وقتي نمي بينمت حالت رو بپرسم، خوب حتماً زنده اي ديگه! نمي خوام مراقب باشم که بهت بر نخوره! هي تو، نمي فهمي من چي مي گم؟ از اصول متنفرم
توهم، ما هميشه توي توهم هستيم. هميشه با روياي سکس زندگي مي کنيم. اما با گليم يا ورود ممنوع يا چيزي که انسانيت نام گرفته، ميل را مي کشيم. چيزي که انسان را از انسان جدا مي کند. او را منزوي مي کند. و او تنها با خود مي تواند کنار بيايد، چرا که کس ديگري را به درک کردن خود راه نمي دهد. ترحم مي خواهد در حالي که احساساتش را ابراز نمی کند، چون يا احساساتش خارج از گليم ند(چه گليم آنها، چه گليم باز توليد شده ي خودش) يا آنها را براي خود مي خواهد. هيچ کس و هيچ چيز نيست جز خودش. پس دروني تر مي شود. او با اين شيوه مازوخيستي به خودشيفتگي مي رسد. و شايد حتي به سکس با خود. او سُدُمي بودن را در خود، در توهم خود پرورش مي دهد در حالي که خود آن را مي کُشد. او زندگي مي کند در حالي که مي ميرد! و اين تناقض است که او را، باز هم دروني تر مي کند. آن کسی که نخواهد ميلش را بکشد، توسط توده ها خورده مي شود، نابود مي شوديا خود را نابود مي کند. اين چنين است که مي چرخد و مي چرخد و کوچک مي شود
زندگي توهم است. پس چرا به مخدر احتياج داريم؟ (مخدر هم آنچه ماده مي پنداريم و هم آنچه ماده نيست مانند يک سکس گرم! مانند يک خود ارضايي طولاني مدت!) مخدر نه براي رسيدن به توهم است، بلکه براي رهايي از آن است. در هپروت به دنبال سُدُم گشتن و آن واقعيت نابي که در پشت پرده وجود دارد. آري، زندگي توهم گيجي آوري است که تو محکومي آن را بکني! (زندگي کردن) مي دونم کمتر کسي درک کرده که من چه گفتم. جهالت! (ديگر زمان آگاهي دادن گذشته است، چرا که همگان آگاهند! چيز ديگري بايد. انسان ها ديگر حوصله ندارند. ترجيح مي دهند منزوي باشند، يک انزواي دروني هر چند در خارج از خود اجتماعي ترين افراد باشند)د
نمي خواهم، روشنفکر نمي خواهم، روشنفکري نمي خواهم. من با جهالت توده ها، با توهم هايشان، با نگاه حسرت بار زن لوط زندکي مي کنم. و من هيچ چيز مقدسي را پيدا نمي کنم که به خاطرش غيرت داشته باشم. ما از تقدس به جايي جز باز توليد تقدس نمي رسيم، و اين همان جهالت است. ما بايد با واقعيت، واقعيت اينکه ما با توهم زندگي مي کنيم، پيش برويم، حال هر چند با اين توهم همراه باشيم يا نباشيم. انديشيدن بافتن است؟ نمي دانم. براي من انديشيدن بالا آوردن است. در هم شدن توهم هايي که به نام واقعيت خورانده شده اند
آرمان
در يک سال اخير جامعه ايران شاهد رويدادهاي مهم اجتماعي چه در داخل و چه در خارج از کشور بود. در بررسي اين رويدادها مي توان به قواعدي دست يافت که مانند فرمولهاي رياضي، واقعيت هاي پنهان در لايه هاي اجتماع را، بيرون مي کشند. اين واقعيات اگرچه هرروزه در جلوي چشم ما رخ مي دهند اما به علت تبليغات گسترده ي نظام سرمايه داري و استفاده از فرمولهاي مخصوص به خود براي عادي جلوه دادن اين امور، پنهان باقي مي مانند
رويدادهايي که در سال گذشته رخ داد، اگرچه به ظاهر حرکات جمعي جداگانه اي بودند، اما زير ساخت هاي مشترکي داشتند که به معرفي آن خواهيم پرداخت. اين زير ساخت ها مسائل مطرح شده را از حالتي صرفا صنفي خارج ساخته و به صورت يک حرکت جمعي بروز مي دهد. همين زير ساخت است که در دل تک تک مردم ستم ديده و تحت ظلم وجود دارد و بلاخره به صورت يک اعتراض و فرياد بروز مي کند. اعتراضاتي که هر لحظه امکان تحريف آنها وجود دارد (چه از داخل وچه از خارج). پس بررسي اين رويدادها به همراه زير ساخت هاي آن در حقيقت بررسي واقعيت اجتماعي در بين اکثريت مردم است
در ابتدا به بررسي جنبش دانشجوئي مي پردازيم، چرا که ما به عنوان يک دانشجو به راحتي مي توانيم با آن ارتباط برقرار کنيم. جنبش دانشجوئي هميشه به عنوان يک پيشرو شناخته مي شد. چه قبل از انقلاب، چه در زمان انقلاب57، و چه بعد از آن که جنبش دانشجوئي با وعده هاي مردي خندان به انحراف افتاد و به علت نبودن رهبري مناسب و تحليل درست از شرايط و با خيانت دفتر تحکيم وحدت شکست خورد... و اکنون، که جنبشي نوپا، سر از زير خاک بيرون آورده است. دانشجويان در تمام دنيا قشري متفکر و منتقد به حساب مي آيند. حتي در يونان که در زير باتوم هاي پليس، ترس دولت مردان را به سخره گرفته اند، حتي در فرانسه که مهد دموکراسي به حساب مي آيد (و چه دموکراسي که تنها هدفش دروغ و تثبيت سرمايه داري از طريق منزوي کردن مردم در آپارتمان هاي 40 متري است) و حتي در آمريکا که دانشجويان در آن به نقد تضادهاي دروني جامعه و حکومت مي پردازند و بي پروا بر ضد جنگ درست روبروي کاخ سفيد تجمع مي کنند. اما چه چيز دانشجويان را يک گام جلوتر از بقيه ي جنبش های اجتماعي قرار مي دهد؟ چه چيز دولت مردان را مي ترساند که دانشجو بداند و سعي مي کنند با ستاره دار کردن، تعليق، بازداشت و... آنها را به راه راست هدايت کنند
هر دانشجو نماينده جمعي از مردم و اجتماع در درون دانشگاه است (حال مي خواهد اين جمع يک خانواده کوچک باشد، يا جمع دوستان و...). آگاهي دانشجو به معناي آگاهي قشر گسترده اي از جامعه است. پس اعتراض او، اعتراض و خواست قشر گسترده اي از مردم مي شود. از طرفي آنچه که در تاريخ جنبش دانشجوئي به ثبت رسيده است، اين اعتبار را در نزد مردم براي او باز کرده است که دانشجو از بسياري از چيزها آگاه است. اين جرات و جسارت دانشجو است که او را در جلوي تمامي حرکت هاي پيشرو جامعه قرار مي دهد و از طرفي فکر باز او اجازه درگيري به تفکرات مختلف را، در درون ذهن او مي دهد
دانشجويان فهميده اند که آنچه روابط سياسي را چه در داخل و چه در جهان بيروني تحت تاثير قرار مي دهد، زير بنائي اقتصادي دارد. اين مبناي اقتصادي است که روي سياست فرهنگ و روابط اجتماعي تاثير مي گذارد. و تمام تغييراتي که در روبناهايي به نام سياست و فرهنگ و غيره اجرا مي شوند، در حقيقت اهدافي اقتصادي را دنبال مي کنند. از اين روست که شعار برابري طلبي و آزادي خواهي سر مي دهند. جنبش دانشجوئي چه بصورت صنفي و چه به صورت آنچه که در 16 آذر و 8 مارس (روز جهاني زن) و اعتراضات گسترده ي دانشجوئي (به علت دستگيري چند تن از فعالين سياسي در بابل)؛ ديديم، در پي رفع تبعيض به وجود آمده در بين مردم است
اين رفع تبعيض همان است که کارگران زجر کشيده ي فرش البرز بابلسر در پي آن هستند. آنها که خواستار برخورد با رئيس کارخانه به علت عدم پرداخت حقوق چندين ماهه خود بودند، در عوض با دستگيري و حمله پليس مواجهه مي شوند. مثل اينکه پليس به خوبي مي داند که چگونه امنيت را حفظ کند! امنيت سرمايه داران و سرکوب حق
چنين اعتراضاتي محدود به منطقه ما نمي شود، در گوشه گوشه ي جهان هر جا که ثروتي اندوخته مي شود، از ديگري بهره کشي شده است. اين همان اصلي است که آنرا در کشور خودمان نيز مي بينيم، در سنندج، کرمانشاه و حتي تهران که به نظر مي رسد تمامي امکانات رفاهي در آن موجود است، اما واقعيت عکس آن را ثابت مي کند. واقعيت انسان هاي خسته اي هستند که تا نيمه هاي شب در ميدان انقلاب چند جفت جوراب مي فروشند
آنچه واقعيت دارد حلبي آبادهاي کنار تهران هستند و کمي نزديک تر مردمي که شب تا روز سر کار مي روند و تنها حقوقي که دريافت مي دارند به اندازه اي است که زنده بمانند تا دوباره فردا صبح به کارخويش ادامه دهند. و وقتي کارگران اتوبوسراني نسبت به اين دستمزد کم وساعت کاري زياد اعتراض کردند، وقتي که خواستار داشتن حداقل يک سنديکا مي کنند تا از حقوق آنها در برابر اين ظلم ها دفاع کند، با چه مواجه مي شوند؟ با دستگيري گسترده و حمله پليس به درون خانه هاشان، اخراج و دستگيري رئيس سنديکا! در حالي که وجود سنديکا و اتحاديه و کانون براي هر قشري از جامعه يکي از ابتدائي ترين اصولي است که حتي در جوامع جهان سومي نيز وجود دارد. اما مثل اينکه جيب هاي آقايان هنوز پر نشده است
آنهائي که به صندلي هاي خود چسبيده اند و حتي حاضر نيستند جواب چند ده هزار معلمي را بدهند که براي دريافت حداقل حقوق خود و رفع تبعيض روبروي مجلس گرد آمده بودند. آنها هنوز هم سعي دارند تا با جملات قصار معلمان را به پاداش هاي معنوي قانع کنند. معلم گچ خورده در کلاس هاي 50 نفري، حقوقي دريافت مي کند که با آن تنها مي تواند امروز خود را به فردا برساند. تجمع يک هفته اي اواخر سال گذشته تنها تلنگري به دولت و مجلس نبود، چرا که معلمان اعلام داشتند که تا عملي نشدن خواست هاي خود دست از مبارزه بر نخواهند داشت. جالب اينجاست که جواب مسئولين تنها دستگيري مذاکره کننده ها و هزار تن از معلمين بود. بله شما بيشتر از آنچه بايد مي خواهيد و اين ما هستيم که تايين مي کنيم، چه کسي چقدر بايد داشته باشد و شما بهتر است به مسائل سرگرم کننده ديگر مشغول باشيد، مثل يک سريال 90 شبي خنده دار
اعتراض معلم ها بعد از عيد ادامه پيدا کرد و در روز 1 مي (روز جهاني کارگر) همگام با کارگران فرياد ظلم ستيزي سر دادند
اينها تنها گوشه اي بود از فرياد اعتراض مردم بر ضد بي عدالتي و تبعيض و ظلم. هنوز در گوشه کنار اين شهر چهره هاي بسياري مي بينم که از پشت خم شده ي خود داد بر مي آورند. اين فرياد ها را نمي توان ناديده گرفت، چرا که مسائل مطرح شده خواست قشر خاصي نيست. درست است که اعتراض معلم ها نسبت به تبعيض در حقوق خود است، اما آنچه که باعث اين تبعيض شده است، ظلم و فشار اقتصادي است. ظلمي که به تمام اقشار جامعه وارد مي شود. نمي توان نسبت به آنها بي تفاوت بود چرا که روزي گريبانگير ما هم مي شود. گفتن اين جمله که هر کس مي تواند پولدار شود نيز مضحک است. اگر اينطور است پس چه کسي مسئول اين همه فقر درون کشورهايي است که اوج سرمايه داري به حساب مي آيند
اکنون چه بايد کرد؟ وظيفه اول هر شخص کسب آگاهي داده شده و انتقال آن است. "پيشرفت تنها از ساختن اتوموبيل بدست نمي آيد، پيشرفت واقعي گسترش آگاهي، دانش، فرهنگ و مراقبت از هستي انسان هاست." (فيدل کاسترو) ما بايد بدانيم که در کنار ما چه مي گذرد. وقتي بداني که چرا آنگاه مي داني که چگونه! اين آگاهي است که حرکتي جمعي را به عمل مي رساند و آنرا در مقابل ابزارهاي سرکوب مسلح مي سازد. براي مثال اگر در جنبشي رهبران آن جنبش به نحوي حذف شوند، آنگاه بقيه مي دانند چه بايد کنند. اين آگاهي است که يک حرکت را متحد ميکند، آنرا با حرکت هاي مشابه هماهنگ مي کند و عمل جمعي را سازمان مي بخشد. براي مثال تجمع کارگران اتوبوسراني با حمايت بسياري از تشکل ها و گروه هاي خارجي (مثل انجمن بين المللی کار و...) مواجه شد که موجبات عقب نشيني دولت را فراهم کرد
در مرحله بعد بايد اين خواست هاي آزادي خواهانه و برابري طلبانه در سرتاسر کشور متحد گردند. علاوه بر اتحاد درون هر يک از جنبش ها، خود جنبش ها نيز بايد به حمايت از هم بپردازند. چطور مي توان داد از عدالت بر آورد و آنگاه نسبت به بي عدالتي وارد شده بر کارگران و جنبش زنان بي تفاوت بود
سرانجام ، آنچه که باعث رفع تبعيض و آزادي مي شود تغيير از بالا نيست. هيچ گاه حمله نظامي خارجي (مثل حمله آمريکا)، انقلاب مخملي، رفراندم و يا جدايي طلبي باعث رفع ستم و ظلم نمي شود چرا که در هر حال باز هم حاکماني در بالا مي نشينند که بر مردم حکومت مي کنند. تنها تغيير از پايين است که مي تواند به آزادي و برابري منجر شود. آنچه که مردم مي خواهند بايد مورد بررسي و به دست خود مردم اجرا شود و نه آنچه که به مردم تلقين شده است
به اين معني که نظام هاي سرمايه چون مي دانند که مردم، روزي به اين مرحله از فهم مي رسند که پايه هاي اقتصادي اصولي است که بايد آن را دردست خود بگيرند. و روزي مي رسد که مردم مي فهمند، اين نظام هاي سرمايه داري هستند که آنها را نابود مي سازند؛ پس آنها را به خود وابسته مي سازند. با ابزارهاي تبليغات مثل صدا وسيما و دولت و... دادن امتيازاتي اندک به مردم مي قبولانند که به آنها وابسته اند و بدون آنها چيزي وجود ندارد. با تحريف تاريخ حتي ادعا مي کنند که چيزي جز خودشان وجود نداشته است
از اينروست که تغيير از بالا را تنها تغييري در روبنا و ظاهر مي دانيم و زير بناي کار را تنها از طريق اتحاد تمام قشرهاي مردم قابل تغيير مي يابيم
با اين که سال ها از مرگ خفاش شب مي گذرد، جناياتي از اين دست، هر روزه در کشور ايران اتفاق مي افتد که به هر دليل، اخبار حوادث روزنامه ها و مجلات، بخش کوچکي از اين شکوه پر عظمت را به تصوير مي کشند. صداوسيماي ملي نيز با داشتن شبکه خبر بيست و چهارساعته و پخش خبر از شبکه هاي مختلف، انگار که در ايران و جهان خبري جز تولد بزغاله دو سر و ساخته شدن فيلم سيصد نيست
سال 86 را با اتحاد ملي و انسجام اسلامي و قتل دو کودک 9 و 10 ساله ايراني و افغاني در مرودشت، توسط چهار نوجوان که کم سن ترين و مسن ترين انها به ترتيب 16 و 18 سال داشتند آغاز کرديم. آفرين، کف بزنيد…… بيجه اعدام شد. عبرت گرفتيد
نکته قابل توجه اين است که در اکثر اين جنايات، قربانيان (هم قاتل و هم مقتول) از طبقات محروم جامعه بودند. قاتلين، افرادي زخم خورده و ستم ديده بودند. کساني که از کودکي، عقده، انگلي جدا ناپذير از زندگيشان شده بود. عقده هاي جنسي و جسمي از وجودشان لبريز بود. (طبق امار68 درصد از مردم ايران، به افسردگي هايي مبتلا هستند که به بستري شدن نياز دارند.) مقتولين در چند جنايت اخير، همه از کودکان کار و ستم ديده بودند. انسان هاي دردمندي که از بدو تولد، محکوم به رنج کشيدن بودند. و دو راه بيشتر جلوي چشمشان نبود. يا بايد قرباني عقده مي شدند يا قرباني نا امني، فقر و رنج طبقاتي
پاکدشت، منطقه اي است عاري از حداقل ها براي زندگي. انسان هايي که درکوره هاي آجر پزي آن منطقه کار مي کنند، مجبور به زندگي!! در آن شرايط هستند. آنها براي تامين مخارج سنگين زندگي و با اميد به زندگي بهتر، بيشتر و بيشتر کار ميکنند و کار بيشتر مساوي است با تحليل بيشتر قواي جسمي و روحي. کارگران با توليد فرزندان بيشتر، سعي در تحقق اين توهم که، در اختيار داشتن نيروي کار بيشتر باعث حل شدن مشکلات اقتصادي مي شود، دارند
درخانواده هاي پر جمعيت، مشکلات، پتک خود را محکم تر بر سندان روح و جسم آنها مي کوبد، زيرا نتايج ازدياد فرزندان از دو حال خارج نيست
1- بد تر شدن اوضاع اقتصادي. زيرا فرزندان تا چندين سال، بيش از توليد خود مصرف مي کنند، و خانواده ها براي حل اين مشکل، کودکان را در سنين خيلي پايين، مجبور به کار در سخت ترين شرايط مي کنند
قانون بين المللي کار مبني بر ممنوعيت کار کودکان زير پانزده سال، عملا چيزي بيش از يک نوشته و مهر و امضا نيست. زيرا با وجود تمام مواردي که ذکر شد، خانواده ها و حتي خود کودکان کار، مجبور به پذيرفتن اين شرايط هستند. پس اگر هم به فرض محال، نهادي در سدد منع کار آنها برآيد، اولين کساني که با آنها به مقابله برمي خيزند، خود نيروهاي کار هستند که با هر روز کار کردن، بيشتر به نيستي نزديک ميشوند
2- ثابت ماندن اوضاع اقتصادي: اگر هم فرزندان پس از گذراندن تمام اين مشکلات از قبيل رنج کار و نا امني اجتماعي، زنده ماندند، باز هم مزدي که در ازاي کار خود ميگيرند دقيقا به مقداري است که بتوانند حداقل ها براي زندگي يک نفر يعني خود را تامين کنند و چيزي براي تامين نيازهاي انساني نظير تفريح و رفاه، باقي نمي ماند. پس کارگران به يک زندگي عاري از خصايص انساني که در آن، تمام چيزي که بدست مي آورند، براي زنده ماندن و توليد مثل مصرف مي شود، تن مي دهند. احساسات آنها واپس زده مي شود و در نهايت به صورت عقده بروز مي کند. بسياري، عقده را با تمام شرافتي که براي خود قائلند، تا گور مي برند و عده اي با کمر خم کردن در مقابل تمام مشکلات، مرتکب قتل، تجاوز و جنايات ديگر مي شوند. و تبديل به يکي از همان اجزايي ميشوندکه کودکي آنها و در نتيجه کل زندگيشان را به تباهي کشانده بود. در نهايت، هنگامي که چشم باز مي کنند، حلقه طنابي به دور گردن خود مي بينند و جمعيت تماشاچيان و مرگ
اعدام بيجه، نه تنها از شمار جنايات بعدي نکاهید، بلکه با پاک کردن صورت مسئله، جواب آن را نيز از ذهن جامعه پاک کرد. و در نبود علت و معلول، مسلما انگاشته مي شود که اتفاقي صورت نگرفته است. پس اگر جنايتي ديگر رخ داد، بايد در نظر داشته باشيم که مجرم دومين جنايت، کل مسئله را با ديد اولين جرم از آن دست نگاه کرده است. اين سيکل ادامه خواهد داشت. يعني در نهايت تنها چيزي که عايد جامعه مي شود، جرم ها و جزاهاي متوالي خواهد بود
طبق مطالبي که ذکر شد، به اين نتيجه ميرسيم که مازاد جمعيت طبقه کارگر بايد بميرند. يا توسط نا امني اجتماعي و يا نا امني شغلي
طبق آمار تکان دهنده ي سازمان بهداشت جهاني، سالانه يکصدو بيست ميليون حادثه شغلي در جهان اتفاق مي افتد که در نتيجه آن سه ميليون و پانصد هزار کارگر از بين مي روند
بنا بر گزارش سازمان تامين اجتماعي، شمار حوادث ناشي از نا امني کار در ايران رو به افزايش بوده و از شانزده هزار و سيصد و هشتاد و سه مورد در سال 82، به بيست و پنج هزار مورد در سال 85 رسيده است. البته اين آمار، تنها مربوط به بيمه شدگان تامين اجتماعي است. همان طور که مي دانيم، دست کارفرمايان با توجه به قوانين کار، مبني بر بيمه کردن يا نکردن کارگر باز است. پس بسياري از کارگران ايران مشمول بيمه تامين اجتماعي نمي شوند. زيرا با توجه به اينکه در اوضاع اقتصادي حال حاضر ايران، عرضه نيروي کار بيش از تقاضاي آن است، کار فرمايان دليلي براي حفظ کارگران ندارند و سود است که در اقتصاد سرمايه داري حرف اول را ميزند، نه نيازهاي انساني
البته همان طور که گفتيم، تمام اين حقايق زننده از زندگي انسان ها، به دنياي خوش آب و رنگ طبقه مرفه و در نتيجه آن به رو بناي جامعه راهي ندارد. کافيست با ديدي متفاوت نسبت به دنياي اطراف خودمان نگاه کنيم تا بتوانيم حقايق اجتماع را از زيربنا به نقد بکشيم
دفتر حراست دانشگاه علامه امروز توسط دانشجویان این دانشگاه بسته شد. برای دریافت اطلاعات در مورد وقایع اخیر این دانشگاه به وبلاگ های زیر مراجعه کنید
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=422879&code1=15
همچنین امروز کلاسهای درس ساعت 10 دانشکده ریاضی دانشگاه پلی تکنیک، با همکاری اساتید تعطیل شد. این تعطیلی در اعتراض به وضعیت نامشخص دانشجوی این دانشکده احسان منصوری صورت گرفته است
http://avayepolytechnic.blogfa.com
طبق اخبار رسیده آخرین دانشجوی بازداشت شده ضیا نبوی، امروز ساعت 1 آزاد خواهد شد این در حالی است که دانشجویان جنبش را تمام شده ندانسته و دست از مطالبات خود بر نمی دارند. به امید آزادی، برابری
طبق اخبار بدست آمده دانشجویان دستگیر شده بیژن صباغ و سعيد يعقوبي نژاد ، پس از گذشت 6 روز آزاد شدند. این در حالی است که هنوز ضیاء نبوی آزاد نشده وطبق اخبار رسیده وی همچنان در اعتصاب غذا به سر میبرد . شایان ذکر است 9 تن دیگر نیز دو روز قبل و5 نفر دیگر نیز دیروز آزاد شده بودند. در این مدت خانه ی یکی از دانشجویان دانشگاه بابلسر تفتیش شد و سه تن دیگر از دانشجویان نیز تهدید شده بودند.
اذر16 1385،این روز اعتراض ،زنگ شروع فعالیت های جدید دانشجویان در کالبدی جدید بود.پس از این روز دست اندازی مکررکمیته ی انضباطی به دانشجویان دانشگاه مازندران ضربان بیشتری گرفت.احضار چند تن از دانشجویان و تعلیق 3 نفر از این احضار شدگان پس از این مراسم در تحمل دانشجویان نمی گنجید،که به اعتراض و تجمع برای تعطیلی کلاس ها در دانشکده انسانی دانشگاه مازندران واقع در بابلسر در اسفند ماه منجر گشت .جا خالی دادن ریاست دانشگاه و زیر دستان و بالا دستان او در تمکین به اراده دانشجویان و احضار 9 تن از این دانشجویان معترض سلسله اعتراضات را نه تنها خفه نکرد بلکه باعث گسترش اعتراضات دانشجویی شد.تا اینکه شاهد اعتصاب غذای 3 دانشجوی مصمم دانشکده فنی در چند روز گذشته بودیم.این دانشجویان همراه با 11 دانشجوی دیگر ،شبانه ربوده شدند.این برخورد های بی سابقه یا بازجویی 2 تن دیگر از دانشجویان به نام های میلاد معینی (دانشجوی دانشکده انسانی بابلسر) و میثم عسکری (دانشجوی دانشکده کشاورزی ساری )و ربودن دانشجویی به نام بهرنگ زندی (دانشجوی دانشکده انسانی بابلسر )و ضرب و شتم وحشیانه وی تکمیل شد.تهدید ها و ربایش های فیزیکی و ضرب و شتم حیوان گونه دانشجویان یه اتمام نرسیده است .ما از دانشگاه مازندران اعلام می کنیم :
از حمایت تمامی دانشجویان سراسر کشور که خود را هم پیمان و حامی ما می دانند استقبال می کنیم.
ما اعلام می کنیم :
1- خوهان خبر سلامتی کامل و ازادی فوری تمامی دانشجویان ربوده شده هستیم.
2- خواهان پاک شدن سطح دانشگاه از عناصر امنیتی و اطلاعاتی و لباس شخصی ها هستیم.
3- احکام انضباطی صادره باید لغو گردد.
4- خواهان پاسخگویی و استیضاح دانشجوئی ریاست و حراست دانشگاه هستیم.
در شرایطی که مردم کشور ما به دلیل سرکوب های داخلی و گردنه گیری های خارجی مورد تهدید واقع می شوند و به تعارضات قومی ومذهبی دامن زده می شود، این چنین اعتراضات آزادی خواهانه ای می تواند جنبش دانشجویی نوینی را نوید دهد که با نمودار ساختن خواسته های حداکثری ومترقی جامعه، آن را فریاد زند.
دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه مازندران
دانشگاه فردوسی مشهد ساعت 12 ظهر امروز تجمعی در اعتراض به بازداشت 15 نفر از فعالین مازندران بر گزار کرد و دانشجویان این دانشگاه بیانیه ای را در این مورد قرائت کردند
طبق اخبار رسيده،از 15 نفر دانشجوی بازداشت شده در دانشگاه مازندران 9 نفر آزاد و مابقی هنوز در بازداشت بسر میبرند.البته اين خبر ضد ونقيض مي باشد.اسامی دانشجویان بازداشتی بدین شرح است:
بیزن صباغ
علی تقی پور
عامید مشرف زاده
ضیا نبوی
مهدی شریفیان نصب
سعید یعقوب نژاد
هنوز چند روزی از بازگشایی مجدد دانشگاه ها در سال جدید و نوبهار 1386 نگذشته بود که دانشجویانی که با پشت سر گذاشتن سال سیاه 85 ، سالی که پر از بیم و امید و تهدید و تحدید بود سالی که نشان های سرافرازی دانشگاه ، نشان ستاره ی مهروزان را به سینه دیدند و سالی که آسمان سیاه دانشگاه پر ستاره شد.
به امید سال 86 به دانشگاه باز می گشتند تا شاید راه و رسم آزادی ستیزان در سال پیش رو و در حالی که دم از " اتحاد ملی " و انسجام اسلامی می زنند تغییر کرده باشد دانشگاه یکبار دیگر امواج مهیب هجوم انسانیت ستیزان را احساس کرد .
آری ، دانشگاه مازندران شاهد ربوده شدن دانشجویش در روز روشن و در پیشگاه چشمان دانشجویان خود بود.
"بیژن صباغ" فعال دانشجویی دانشگاه مازندران ربوده شد.
این اقدام گستاخانه با واکنش قهرمانانه و هوشمندانه دانشجویان آگاه دانشگاه مازندران روبه رو شد اما نه تنها از گستاخی این جماعت نکاست بلکه این بار وحشیانه تر بیش از 15 نفر از دانشجویان را راهی بند کردند و جالب آنکه هنوز هیچ نهادی مسئولیت این آدم ربایی ها را به عهده نگرفته است .
ما از خواسته ها و مطالبات دانشجویان مقاوم دانشگاه مازندران قاطعانه حمایت می کنیم و خود را در سختی های دوستانمان شریک می دانیم که خود در سایه هجوم این قوم بی بهره از رنگ و بوی انسانیت حیاتی بهتر از یارانمان نداریم و کاسه صبرمان لبریز گشته است که این خود مجال دیگری را می طلبد که وقتی دیگر را طلب می کند.
ما خواهان روشن شدن وضعیت دانشجویان ربوده شده و آزادی فوری و بی قید و شرط آنان می باشیم و احکام صادره از سوی بیدادگاه های انضباطی این دانشگاه و همچنین سایر دانشگاه های میهن را محکوم می کنیم.
دانشجویان آزادیخواه و دانشجویان برابری طلب دانشگاه تفرش
فروردین ماه 1386
شب با گلوی خونین
خوانده است دیرگاه
دریا نشسته سرد.
یک شاخه در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد میکشد.
شنبه ۲۵ فروردین ۸۶، مقابل درب اصلی دانشکده فنی بابل: ربوده شدن بیژن صباغ ثانی، فعال دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه مازندران توسط عوامل ناشناس!
شنبه و یکشنبه ۲۵ و ۲۶ فروردین ۸۶، دانشکده فنی بابل: تجمع و تحصن اعتراضآمیز جمع کثیری از دانشجویان این دانشکده و اعتصاب غذای ۳ نفر از دانشجویان تعلیقی.
نیمهشب یکشنبه ۲۶ فروردین ۸۶، دانشکده فنی بابل: ورود غیرقانونی نیروهای امنیتی به داخل دانشکده، ضرب و شتم ۱۵ دانشجوی متحصن و ربودن آنها!!
(اسامی دانشجویان ربوده شده: رامین آجرلو، نجاتالله افشار، پیمان الیاسی، علی تقیپور، هومن شریفیراد، مهدی شریفالدین نسبی، جواد میرشفیعی ، علی كیایی، مهران ضیابخش، علیرضا كلارستاقی، عمید مشرفزاده، ضیاء نبوی، سیاوش نعیمی)
دوشنبه ۲۷ فروردین ۸۶، دانشکده فنی بابل: حضور پرشمار نیروهای امنیتی لباس شخصی در محوطه دانشکده فنی.
ما دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (شهید عباسپور)، ضمن ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت نامعلوم دانشجویان ربوده شده و سلامت آنان، این تجاوز بیشرمانه به دانشجویان و دانشگاه و نیز ایجاد فضای رعب، وحشت و سرکوب در دانشگاه مازندران را محکوم میکنیم.
در همین رابطه با پافشاری بر تمامی مطالبات بر حق دانشجویان دانشگاه مازندران، خواستههای خود را به شرح زیر اعلام میداریم:
۱ - آزادی فوری و بی قید و شرط بیژن صباغ و دیگر دانشجویان ربوده شده
۲ - لغو کلیه احكام انضباطی دانشجویان دانشگاه مازندران
۳ - خروج هرچه سریعتر تمامی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از دانشگاه مازندران
۴ - استعفای ریاست و حراست دانشگاه مازندران در قبال وقایع اخیر
در پایان یادآور میشویم، در صورت برآورده نشدن مطالباتمان و تداوم این اوضاع، در کنار دانشجویان آزادیخواه دیگر دانشگاهها به اقدامات جدیتری دست خواهیم زد.
جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (شهید عباسپور
بازداشت بيِژن صباغ ازدانشجویان دانشگاه مازندران را مي توان به شکل کلي در ادامه ي سياست هاي حاکمیت در باب سرکوبي و برخورد با دانشجويان محسوب کرد. اما آيا مي توان به واقع برخورد هاي خارج از ضوابط قانوني و به دور از دورانديشي در جهت منافع مردم است؟ امروز که از سويي بدون ملاحظات دو انديشانه قطار بدون دنده عقب و ترمز هسته اي در حرکت است و دعوت به هرگونه گفتگو در اين باب و تشکيک در مسير اين لوکوموتيو به عنوان مخالفت با نظام قلمداد مي شود و از سوي ديگر مطالبات شهروندي با بازدشت معلمان و زنان در نطفه خفه مي شود؛ چگونه مي توان دم از وحدت ملي زد؟
نيکو نيست که دانشجوياني را که در خواست آزادي دوستشان از بند داشتند را در بند نمود. اين به معناي تاييد مضاعف بر جريان حذف منتقدين خواهد بود. و از سويي ديگر نارضايتي را افزاي خواهد داد. آيا آقاي احمدي نژاد که بر آمده از يک سيستم حق الرايي هستند قصد دارند سيستم حق الرايي را حذف نموده و تنها راي خود را در حکم تنها حقيقت قلمداد نمايند؟
در شرايط کنوني هرگونه سرکوب ملي و در نتيجه افزايش شکاف بين دولت و ملت را افزايش داده و باعث جداي پاره اي از ملت از دولت مي شودو اين خود زمينه ساز حمله ي خارجي مي تواند قلمداد گردد. عدم پاسخگويي به خواست هاي معلمان، کارگران،دانشجويان،زنان، و اقوام ، اتحاد و منافع ملي را هدف قرار داده است که به جاست دلسوزان نظام متوجه اين قضيه باشند.
انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي ضمن محکوميت ورود غير قانوني نيروهاي مجهول الهويه به محيط مقدس علم و انتقاد توصيه مي نمايد سريعا دانشجويان دانشگاه مازندران آزاد شوند. از سويي ديگر با تاکيد بر هويت مردمی انجمن اسلامي به عنوان رکن مهمي از جنبش دانشجويي اعلام مي شود که جنبش دانشجويي مخالف هرگونه دخالت بيگانه در حيات سياسي کشور بوده راه تغيير و اصلاح مشکلات تاريخي ايران را تنها از درون متصور است. برخورد با يک دانشجو به اين بهانه که او به دنبال براندازي است بايد با ارائه دلايل و مستندات درباره ي همان دانشجو باشد و الا بعيد نيست که بنگاه هاي ايجاد دموکراسي آمريکايي به دنبال براندازي نرم هم باشند اگر چه ساحت جنبش دانشجوي از اين اتهام بي معنا بري باشد.
در پايان دستگيري دانشجويان معترض و متحصن را در دانشگاه مازندران که بعضي از ايشان در اعتراض به دستگيري بيژن صباغ به اعتصاب غذا پرداخته بودند هرچند به طور ناخود آگاه در جهت اهداف پليد بيگانگان ارزيابي مي شود
بیش از پانزده نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران در اقدامی غیر قانونی توسط نیروهای امنیتی حاکمیت استبدادی بازداشت شده و در حال حاضر نیز وضعیتی نامعلوم دارند. ما به عنوان بخشی از جنبش دانشجویی به حاکمیت هشدار می دهیم که هر چند سریعتر و بدون فوت وقت دانشجویان آزادیخواه را آزاد کند و از عموم دانشجویان نیز می خواهیم با جدیت و درایت بیشتری نسبت به وضعیت یاران دبستانی خود، این فاجعه را پیگیری کنند
نظر به شکست برخوردهای گسترده سال گذشته ــ احضار به کمیته های انضباطی ستاره دار شدن فعالین دانشجویی انحلال و تعلیق انجمن های اسلامی و شوراهای صنفی و کانون های فرهنگی توقیف نشریات دانشجویی ــ اینبار در سال ۸۶ دامنه ی برخوردها در دانشگاه ها گسترش یافته و با همکاری نهادهای امنیتی شدت بیشتری پیدا کرده است .
در ادامه ی برخوردهای غیر اصولی و اقتدارگرایانه با جنبش های دانشجویی ، فرهنگیان ، زنان و کارگران در ماههای اخیر ، ناباورانه از بازداشت غیرقانونی 15 تن از دانشجویان در دانشگاه مازندران مطلع شدیم. اخبار حاکی از تعرض ، هتک حرمت و ورود غیر قانونی خودروها و نیروهای انتظامی و امنیتی به دانشگاه و ورود غیرقانونی به منازل دانشجویان و همچنین حمله ی عده ای از اعضای یک نهاد شبه نظامی به دفاتر انجمن اسلامی دانشکده های دانشگاه مازندران است. انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های صادر کننده بیانیه حاضر این اعمال را در راستای تهدیدات اخیر مقامات ارشد امنیتی بر علیه جنبش زنان و دانشجویان ارزیابی کرده و ضمن اعلام همبستگی و پشتیبانی با دوستان دربند این اقدام را به شدت محکوم می نمایند. همچنین از کلیه ی نهادهای مدنی ، سازمان ها و احزاب سیاسی و حقوقی ، عموم دانشجویان و ملت آزاده می خواهیم واکنشی مناسب به این اقدام شنیع از خود نشان دهند. بدیهی است سکوت جامعه ی دانشگاهی و ملت آزاده در مقابل چنین اعمالی ، حاصلی جز تنگ تر شدن طناب قدرت بر گردن جامعه ی فکری و فرهنگی ندارد.
و نیز به نهادهای اقتدارگرای حاکمیت هشدار می دهیم که اصرار بر ادامه ی این برخوردهای گسترده و غیرانسانی که در جهت تهدید و تحدید فضای دانشگاه ها و جامعه می باشد ، نه تنها منجر به اتحاد و انسجام ملی نخواهد شد بلکه با توجه به شرایط خطیر فعلی کشور منجر به دوری بیش از پیش جامعه و حاکمیت خواهد گردید.
در پایان ما نمایندگان دانشجویان دانشگاه های ذیل خواهان موارد ذیل می باشند:
1- مشخص شدن وضعیت دانشجویان ربوده شده
2- آزادی فوری و بدون قید و شرط 15 فعال دانشگاه مازندران
3- شناسایی و دستگیری و محاکمه آمران و عاملان این واقعه بی شرمانه
4- تعهد رئیس دولت مبنی بر حفظ امنیت و صیانت از حریم مقدس دانشگاه
انجمنهای اسلامی دانشجویان
آب و برق شهید عباسپور، امور اقتصاد و دارایی ، زاهدان ، ایلام، ارومیه، شهید باهنر کرمان، بیرجند، تربیت معلم تهران، شیراز و علوم پزشکی ، سیستان ، صنعتی شاهرود ، شهرکرد، علوم پزشکی شهرکرد، زنجان ، لرستان، شهید رجایی، علامه طباطبایی ، تربیت معلم سبزوار، فردوسی علوم پزشکی مشهد، صنعتی امیرکبیر ، صنعتی شریف ، کردستان، مازندران ، همدان، خواجه نصیر ، ساری، محقق اردبیلی ،سهندتبریز، علوم پزشکی ایران، علوم پزشکی کرمانشاه ، صنعتی اصفهان، گرگان، سمنان، الزهرا، کاشان
امروز راس ساعت 12:30 طبق قرار قبلي عليرغم فضاي پليسي وتهديد فعالين، تجمعي با شركت900 -800نفر ازدانشجويان دانشگاه مازندران در واحد بابلسر برگزار شد. طي اين تجمع دانشجويان با دادن اولتيماتوم به دانشگاه اعلام كردند كه اگر تا شنبه
خواسته هايشان به صورت تمام و كمال برآورده نشود اعتراضات را به صورت گسترده تر وراديكال تري ادامه خواهند داد.شایان ذکر است در پی تجمع امروز بابلسر تمامی کلاس ها به صورت تعطیل در آمد
پس از اتفاقات دانشگاه مازندران دانشجويان دانشگاههاي تهران حمايت خود را از دانشجويان مازندران اعلام كردند. طي ديروز و امروز دانشجوان چپ راديكال با پخش گسترده تراكت وبيانيه در دانشگاههاي تهران، علامه، پلي تكنيك، شريف وهنرهمبستگي خود را با اين دانشجويان نشان دادند. هم اكنون در دانشگاه پلي تكنيك به نشانه حمايت از دانشجويان مازندران عكس ها و خبر هاي اتفاقات اين دانشگاه در معرض ديد دانشجويان قرار گرفته است
در پي وقايع اخيردانشگاه مازندران تماس هاي تلفني تهديد آميزي نيز با خانواده هاي دانشجويان فعال گرفته شده است. در اين تماس ها با تهديد خانواده ها قصد در ارعاب پدران و مادران و دانشجويان دارند .ا
جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز در حمایت از «بیژن صباغ» و سایر دانشجویان بازداشت شده دانشگاه مازندران دست به تحصن و اعتصاب غذای نمادین زدند. این دانشجویان اعلام کرده اند که در همبستگی با دانشجویان مازندران از صبح امروز (28/1/85) تا ساعت 16 در اعتصاب غذای نمادین خواهند بود تا صدای اعتراض خود را نسبت به هتک حرمت دانشگاه و سرکوب دانشجویان به همگان برسانند. در این حرکت اعتراض آمیز نمادین، پلاکاردهایی به چشم می خورد که در آن دانشجویان دانشگاه سهند خواستار آزادی دانشجویان بازداشت شده و ربوده شده ی دانشگاه مازندران شده اند. دانشجویان یکی از پیامهای مهم خود را طی پلاکاردی چنین نوشته اند: «کسانی که باد می کارند، طوفان درو می کنند
فضای شهر بابلسر ، به خصوص دانشگاه آن ، هر لحظه امنیتی تر می شود . تهدید شفاهی دانشجویان ادامه دارد . یکی از دانشجویان که توسط نیروهای امنیتی چند ساعت ربوده شده بود ، ( در صورت ادامه فعالیت خود ) به مرگ تهدید شده است . شب گذشته نیروهای ناشناس با یورش به خانه ی یکی از دانشجویان ( که در هنگام این یورش در خانه نبوده است ) تمامی خانه را مورد تفتیش قرار داده و با به هم زدن وسایل زندگی او و جستجوی صفحه به صفحه ی کتابهای شخصی وی ، محل را ترک کرده بودند . اخبار رسیده از شهر حاکی از آن است که نیروهای امنیتی و نظامی ، علاوه بر دانشگاه ، تمام شهر را اشغال کرده اند .
بنا به آخرین اخبار، اوضاع دانشگاه مازندران شعبه بابلسر همچنان آشفته بوده و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نه تنها دانشگاه ، بلکه کل شهر را به شکل محسوسی زیر نظر گرفته اند . برخی از دانشجویان این دانشگاه می گویند که به هنگام خروج از خانه و خوابگاه به شکلی علنی از طرف نیروهای اطلاعاتی مجهز به بی سیم تحت تعقیب قرار می گیرند .
در پي تماس تلفني امروز صبح بيژن ، خانواده وي به دادگستري بابل مراجعه كردند تا با ارائه ي سند بيژن را تحويل بگيرند ،ولي مسئولين برخلاف گفته هاي پيشين خود چنين گفتند كه امكان آزادي وي وجود نداشته و فعلا در حال بررسي جرايم وي مي باشند و حتي اجازه ملاقات هم به خانواده ي وي داده نشد . از دانشجويان ديگر هنوز خبري در دست نيست .